زبانحال مسلم بن عقیل علیه السلام قبل از شهادت
در کـوچه بیکـس و، تـنها روانهام در اوج غـربت است، سیر شبانهام در کـوفـه یـاد تـو، مــاه یـگــانــهام این شـهـر بـیحـیـا، شـد آشـیـانـهام هـر دم کـنـم نـدا، کـوفـه میا حسین درهای خـانه را، بر من بـبـسـتهاند از آل مصطفی، حرمت شکـستهاند من وارث عـلـی، در کـوفـۀ غــمـم بییاور و غریب، در شهـر مـاتـمم مردی نبود و من، مهـمان یک زنم شب طی شد و رسید، پایان مانـدنم من یک تـنه به یک، لشکـر برابرم شهری ز دشمنان، شوریده بر سرم اکنون به روی بام، بـنـمـا نـظارهام سـوسـوی یـاد تـو، بـاشـد سـتـارهام |